سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نادر - رو به سوی شهر خورشید

 

خود را از اندیشه ای که مایه فزونی حکمت تگردد و عبرتی که مایه حفظت شود، تهی مدار . [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?نادر

پنج شنبه 86/2/6  ساعت 12:4 صبح

بیداری در رویا(رویا بینی هشیارانه)

بیداری در رویا یا خواب آگاهیحالتی است که در آن انسان در حال خواب دیدن به این حقیقت که در آن لحظه در حال خواب دیدن است، آگاه میشود و میتواند به صورت کاملا آزادانه و ارادی عمل کند. برای رسیدن به این حالت روشهای گوناگونی وجود دارد. هشیاری در رویا، یکی از زیباترین حالات است که در آن شخص در حالی که وجود فیزیکی اش به خواب رفته و در حال خواب دیدن است، خودآگاهی خود را به دست می آورد، دقیقا مشابه حالتی که در بیداری دارد. با این اختلاف که جسمی در کار نیست و انسان می تواند آگاهانه و آزاد از محدودیتهای جسم، در عالم خواب به انتخاب بپردازد، و به دنیای درون و بیرونش در یک آن دسترسی داشته باشد.

راهها و روشهای مختلفی برای رسیدن به این حالت وجود دارند که در اینجا سعی دارم تمرینات و روشهای شناخته شده رویابینی
و خواب آگاهی را بیان کنم تا شما با سرعت بیشتر و  بازدهی بالاتر به نتیجه ی مطلوب برسید.


قدم اول: تقویت حافظه ی رویا
 

منظور از حافظه ی رویا توان بیاد آوردن رویاها  پس از بیدار شدن از خواب می باشد. با قویتر شدن حافظه ی رویا  آگاهی عادی و
روزمره مان به آگاهی خوابمان نزدیک و نزدیکتر می شود تا اینکه  این دو آگاهی ما  به یک همزمانی می رسد. و با این همزمانی است که از خواب بودن خود آگاه می شویم.

نوشتن خوابها
  

دفترچه ای را برای اینکار اختصاص دهید و آنرا همیشه در کنارتان در جایی که میخوابید بگذارید. تا بلافاصله پس از بیدار شدن از خواب رویاهایی را که دیده اید یادداشت کنید. برای اینکه نتیجه ی بهتری بگیرید قبل از خواب چند بار به خود تلقین کنید که
صبح همه ی رویاهایتان را خیلی واضح و دقیق به خاطر می آورید و یادداشت می کنید. پس از بیدار شدن فورا شروع به نوشتن خوابهایتان بکنید اگر هم رویایتان را بطور کامل به یاد نمی آورید هر آنچه را که بیادتان مانده یادداشت کنید. آنچه که در این تمرین مهم است تداوم تمرین می باشد. با توجه کردن به رویاها و اهمیت دادن به آنها حافظه ی رویایتان رفته رفته قویتر شده و وضوح رویاهایتان بیشتر می شود.

قدم دوم: تلقین به نفس

قبل از خوابیدن و در طول روز  با عبارتی مثبت به خودتان یادآوری و تاکید کنید که موقع خواب دیدن از اینکه در حال دیدن رویا

هستید آگاه می شوید. 

 

قدم سوم:  شکار نشانه های رویا

رویا  نشانه ها و خصوصیاتی دارد که ما با آگاه شدن از آنها متوجه خواب بودنمان می شویم  و متوجه می شویم که آنچه که میبینیم

رویا است. مثل پرواز در هوا بدون استفاده از هیچ وسیله ای ویا دیدن دنیای پیرامون در رنگها اندازه ها و حجم هایی غیر عادی که شخص به محض آگاه شدن از این نشانه ها متوجه خواب بودن خود شده و  به مرحله ی بیداری در رویا میرسد. در اولین قدم توصیه شد که خوابهایی را که می بینید در دفترچه ای که به این کار اختصاص می دهید یادداشت کنید و این عمل برای تقویت حافظه ی

رویا پیشنهاد شد . این کار فایده ی دیگری هم دارد و آن کمک به ما در  شکار نشانه های رویا میباشد. با مرور  رویاهایی که نوشته اید میتوانید نشانه های مختلفی را که در رویاهایتان دیده اید کشف کنید  و هر شب قبل از خواب نشانه را مرور کنید و تجسم کنید

با این کار نسبت به نشانه های رویا حساستر می شوید.

 

قدم چهارم: پرسش از خود 


هر روز یا شب که بیدار هستید از خود سوال کنید " آیا من خواب هستم؟ " نگاهی به خود و پیرامونتان بیندازید. آیا چیزی غیر طبیعی، غیر منطقی یا متناقض میبینید؟ مثلا آیا چیزی را میبینید که ثابت نیست و در حال تغییر است به طوری که قابل مشاهده است. مانند یک دیوار که ارتفاع آن مرتبا کم و زیاد میشود. یا شاید قطاری از اتاقتان رد می شود. میتواند هر چیزی باشد. اکنون کمی فکر کنید آیا در جایی هستید که قاعدتا باید باشید؟ لحظات قبل را بیاد آورید ، و بررسی کنید که آیا با روال طبیعی شان ادامه پیدا کرده اند یا نه؟ همه چیز در خواب به سرعت میتواند تغییر کند. لحظه ای در پشت کامپیوترتان هستید و لحظه ای دیگر در کنار دریا قدم می زنید. به تغییرات توجه کنید. آیا کاری را انجام می دهید که در بیداری برای شما ممکن نیست؟ دارید خواب میبینید. همه اینها و دیگر نشانه ها، بیانگر خواب بودن ما هستند. نکته ی کلیدی این روش پرسش از خومان است و بررسی پیرامونمان. همچنین بعنوان تمرین میتوانید

چند کار بسیار آسان اما بی نهایت موثر  انجام بدهید مثلا با یک دست  دست دیگرتان و یا بینی تان را گرفته و بکشید . اگر در خواب این کار را انجام دهید آن عضو براحتی  کش می آید  و شما را از خواب بودنتان آگاه می کند.

 

 

موفق باشید


نظر شما( )
?نادر

دوشنبه 86/2/3  ساعت 11:19 عصر

....

دشمـن  خویشیـم و یار  آنکس کـه  ما را می کُشـد
غـرق دریائیـم و   مـا     را     مـوج  دریـا  می کُشـد

خویش
 را   فـربه  نمائیـم   از  پـی  
 قـربان خویش
کان   قصاب   عاشقانه  خوش  نغز و زیبا می کُشـد


نظر شما( )
?نادر

چهارشنبه 85/12/16  ساعت 2:21 صبح

معمای انسان

اغلب انسانها بدون کشف معنای زندگی از دنیا می روند.
آنها هیچگاه به گوهر الهی وجودشان پی نمی برند
بلکه تصور می کنند تکه ای پوست گوشت خون استخوان
و ماهیچه هستند.
انسانها با خودشان غریبه اند.
مبالغه آمیز نیست اگر بگوییم انسان چنین تصورات غلطی
از خود دارد و بیشتر ناراحتیها و اشتباهات وی نیز تنها از
همین واقعیت ناشی می شود.
بنابراین بهتر است قبل از شروع هر کار
اول خود را بشناسیم.

نظر شما( )
?نادر

جمعه 85/12/4  ساعت 2:30 صبح

احساس

باید دنیایی از آدمهای به واقع حساس بیافرینیم، که بتوانند موسیقی، شعر
و نقاشی را درک کنند، بتوانند طبیعت را بفهمند، بتوانند زیبایی انسان،
طبیعت و دنیایی که آنها را احاطه کرده است، درک کنند،ستارگان را ،
ماه را،خورشید را.
انسانیت قلب و احساس خود را از دست داده و ما باید آن را به هر کس
که خواستار آن است، باز گردانیم
.

اوشو

نظر شما( )
?نادر

دوشنبه 85/11/30  ساعت 12:35 صبح

اکنون جاودانه

همیشه به دنبال چیزی ،کسی، اتفاقی، هستیم تا زندگیمان بهتر شود

و همواره به این امید زندگی میکنیم که روزی خواهد آمد که تمامی
مشکلات ما حل شده و طعم خوش زندگی را احساس خواهیم کرد .
اما غافلیم از آنکه زندگی همین ثانیه هایی است که مدام میگذرد و
 هر روز بر مشکلات افزوده میشود آیا وقت آن نرسیده که باور کنیم
 بهترین ساعات عمر ما در اکنون است؟

پس زندگی در لحظه را فراموش نکنیم.


به نقل از:به امید بودن


نظر شما( )
?نادر

شنبه 85/11/28  ساعت 2:49 صبح

عشق

در جنگلی انبوه و دورافتاده درخت تنومند پر بر و برگی بود که
 پرندگان زیادی برآن لانه ساخته بودند و در سایه و زیباییهای آن
 زندگی را به خوشی و راحتی میگذراندند.روزی هیزم شکنی به
 جنگل آمد و این درخت تنومند را قطع کرد.درخت تنومند روی
 زمین افتاد و پرندگان همه نقل مکان کردند.هیزم شکن تا آنجا
که می توانست ازتنه و شاخه های درخت برید و برد.درخت تنومند
 سبز بعد از مدت کوتاهی به یک درخت شکسته ی خشک و ویران
 تبدیل گشت.تنها یک پرنده از پرندگان قبلی مجددا ذر شاخه های
 خشک این درخت لانه اش را بنا نمود و به زندگی ادامه داد.
روزها به همین منوال گذشت.روزی عارف پیری که از آنجا

عبور می کرد با تعجب  فراوان ایستاد و به این پرنده نظاره کرد.
از او پرسید :ای پرنده ی زیبا تو چرا روی این درخت ویران خانه
 -ات را بنا کرده ای در حالی که درختان تنومند و زیبای بسیاری
در این جنگل هستند و تو میتوانی خانه ات را بر آنها بنا کنی.

پرنده جواب داد:زمانی این درخت  شوکت و زیبایی و بر و برگ
و سایه ی فراوان داشت و من در کنار او و با او زندگی کردم و
با او نغمه های زیبای زندگی سرودم و از الطاف  موهبتهای الهی

 -اش سرمست شدم حالا شرط معرفت نیست که در این حالت او
 را تنها بگذارم.من همچنن به دوستی ام در کنار او وفادارم و
در کنار او در این اوقات سخت تا آخر عمر خواهم ماند.

عارف پیر با تعجب فراوان لبخندی زد و با چهره ای گشاده به
 مسیر خود ادامه داد.دیری نگذشت که به طور شگفت آوری
 از تمام جوانب درخت جوانه های زیبای زندگی شروع به
 رشد کردند و درخت فروافتاده دوباره سرسبز شد!!!
**************
خداوندا موهبتهای بیکرانت را در وجود ما متجلی گردان
و با اعطای چشمانی بصیر و قلبی آکنده از مهر و صفا
به زندگی ما معنا و مفهوم ببخش.


نظر شما( )
?نادر

پنج شنبه 85/11/26  ساعت 2:3 صبح

درسهایی از پراتیاهارا(1)

 

حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چومن خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
بیا و هستی حافظ زپیش او بردار
که باوجود تو کس نشنود زمن که منم

آدمی همواره در پی پاسخگویی به سوالات خود درباره ی وجود خود و عالم هستی   که جزیی از
 آن است بوده.سوالاتی از قبیل: من کیستم؟چرا زمانی ناگزیر باید بروم؟دراین جهان چه کاردارم؟

آیا هستی را آفریدگاری هست؟او کجاست؟چگونه می توان به او رسید؟ پرسشهایی از این دست
 همواره ذهن اندیشمندان عالم را به خودگرفتار کرده است؟دانشمندان و فلاسفه تلاش کرده اند تا با
 استفاده از اندوخته ی فکری و دست آورد دانش بشری به پاسخهایی درخور پذیرش به این پرسشها
 دست یابند.هر گروه از اندیشمندان برای رسیدن به این هدف راه و روش جداگانه ای را برگزیده اند.
گروهی تلاش کردند تا برای شناخت واقعی هستی در کوچکترین ذرات آن کنکاش کنند و هم اینان
 بودند که به شناخت اتم و ذرات تشکیل دهنده ی ماده نایل آمدند.آنان با موفقیت هسته ی اتم را

شکافتند و از نیروی شگرف پنهان در دل ذرات عالم آگاهی یافتند.اما برخی نیز بر این گمان بودند

که با راه یافتن به جهان باطن میتوان تمامی پرسشهای بشر را به گونه ای بهتر پاسخ گفت.هم اینان

بودند که قرنها پیش از موفقیت دانشمندان فیزیک  در شکافتن هسته ی اتم و دستیابی به انرژی درون
 آن  از  
انرژی
بیکران موجود در دل ذرات خبر دادند.
دل هر ذره را که بشکافی                  آفتابیش در میان بینی

(هاتف اصفهانی)

این که چگونه انسان میتواند از طریق راهیابی به عالم باطن از حقایق جهان هستی آگاهی یابد و

پرسشهای بی پاسخ خود را جواب گوید موضوعی است که مکا تب  عرفانی از آن پرده بر می دارند.
در تمامی مکاتب عرفان تشنگان حقیقت با گام نهادن در راه سلوک عرفانی
,
تعلیم فکر و آموزش قوای
 ذهنی خود اندک اندک زنگار نادانی و پرده های تاریکی رااز پیش چشمانشان برمی دارند و با تمرکز
 حواس ظاهری و فعال کردن توانایی های باطنی خود افزون بر دانستنی های جهان ماده از اسرارعالم
 معنی نیز آگاه میشوند.

برپایه ی مفاهیم و اندیشه های عرفانی برگرفته از کتب آسمانی روح انسان نفخه ای از روح الهی است
 که در برهه ای از زمان در سراچه ی تن اسیر قفس نفس شده تا با بهره گیری از ابزارهای وی
ژ
ه  این
 مرحله
  به شناخت حقیقت خود نایل آید.بسان قطره ای که ناگه از دریای بیکران بیرون  جهد و میان خود
 و دریا دوگانگی بیند اما به زودی دریابد که حقیقت وجودی او و دریا یکی است و جز آب نیست.با پیوستن
 قطره به دریا دیگر نمی توان آن دو را ازیکدیگر بازشناخت. اینک قطره در دریا فانی شده و این دریاست
 که باقی است.حقیقت انسان و خالق جهان هستی نیز به مثل همانند همین قطره و دریا ست.روح انسانی
هنگامی که از اقیانوس بیکران ذات احدیت سرچشمه گرفت  برای سرنهادن به فرمان پروردگار هستی و
 پیوستن به قالب مادی  بدن آدمی  ناگزیر در هفت مرحله به هفت پرده محجوب شد واز عالم وحدت تا
 به عالم کثرت در هفت مرحله  نزول کرد در هر مرحله به حجابی پوشیده  شد و سرانجام در تخته ی
 بدن تن چون بیگانه ای بش نبود.در اینجا بود که از خود پرسید:

ازکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                   به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

از این روست که در طریقت  عرفانی تمامی ادیان آسمانی به سالکان می آموزند تا با پیروی از تعالیم
 وی
ژ
ه ای از تمامی توان ظاهری و باطنی خود برای برداشتن حجابهای مراحل هفتگانه تلاش کنند تا
 سرانجام به سرمنشا حقیقت و شناخت ذات باری تعالی دست یابند.از این مراحل هفتگانه در تعابیر
 اندیشمندان و شعرا به نامهای گوناگون مانند هفت وادی سلوک الی الله
,هفت شهرعشق,
هفت آسمان و
 مانند آن یاد شده است.در
)دانش)یوگا فعال سازی نیروهای باطنی برای راهیابی به شناخت روح

و گذارازاتکا به تواناییهای مادی به سوی بهره گیری از قوای باطنی را پراتیاهارا((pratyahara

مینامند.در این مقاله سعی بر آن است که علاقمندان با کلیات این مرحله آشنا آشنا شوند.

ادامه دارد........


نظر شما( )
?نادر

سه شنبه 85/11/17  ساعت 5:5 صبح

رابعه عروس بزم فرشته ها

رابعه عدویه;رامشگری آوازه خوان و زیبا روی که ناگهان پری
دریایی کوچکی شد,در اقیانوس مسکن گرفت و در نی لبکی
کوچک,آرام آرام,دلش را نواخت.او عروس خداوند بود.زیرا یکبار
و برای همیشه عاشق شد:عاشق خداوند.میگفت:"خدایا! اگر
مرا به دوزخ بفرستی,به دوزخیان خواهم گفت جرمی نداشتم
جز آنکه عاشق بودم,عاشق خداوند."روزی که عاشق شد جامه
- ای ژنده بر تن کردو گفت:"این لباس عروسی من است.من
عروس خداوندم."از آن به بعد قدم در راهی بی انتها گذاشت;
راه عشق.اگر دنیا و بهشت را در دو دستش می گذاشتی هر
دو را می بخشید.دلی داشت بزرگتر از دنیا و زیباتر از بهشت.
میگفت:"خدایا!دنیا را به کسانی بده که دنیا را دوست دارند.
بهشت را به کسانی بده که بهشت را دوست دارند.من تو را
دوست دارم.خود را به من بده."
در تاریخ عشق و دلدادگی کمتر کسی به مقام رابعه می رسد.
شاید بتوان عشق لیلی را به عشق رابعه شبیه دانست,اما در
سیمایی دیگر.عشق رابعه,به مقام عاشقی  منزلتی  ممتاز
بخشید.عشق رابعه عشقی زنانه بود.تصوف و دیوانگی در
آستانه ی عشق الهی,از رابعه آغاز می شود.رقص عارفانه ی
او بود که به بزم عارفان رونق داد و آنها را به سماع و دست
- افشانی و پای کوبی دعوت کرد.او نخستین کسی بود که
پرده ی زهد را درید و عاشقانه به میدان آمد.او چنان آتشی
در بیشه ی دلها برافروخت که دل و جان بسیاری را سوزاند.
هنوز شعله های عشق الهی رابعه,عروس خداوند زبانه می
-کشد و ما را گرم و روشن میکند.
ادامه مطلب...

نظر شما( )
?نادر

یکشنبه 85/11/8  ساعت 1:27 صبح

حرف دل

ای قلم سوئزلرینده اثر یوخ

آشینا دن منه بیر خبر یوخ

 

کیئم دئیر آئیریلیخ درده سالماز

عاشیقین صبرینی  الدن   آلماز

 

ای گونول یوللارا  باخ داریئخما

گون همیشه  بولوت  آتتا  قالماز

*********************

دلم براتون تنگ شده   بزرگوار.
نظر شما( )
?نادر

چهارشنبه 85/10/13  ساعت 9:32 عصر

مدیتیشن

مدیتیشن حالتی از بی ذهنی است.
حالتی است از آگاهی بی اندازه خالص.
در حالت عادی آگاهی مملو از زباله است، درست مانند آینه‌ای که با غبار پوشیده شده باشد. ذهن همواره پر است از هیاهوی افکار در حال گذر، آرزوها، خاطره‌ها و هیجان‌ها که همگی در حال عبور هستند، واقعاً که یک هیاهوی دائمی در ذهن وجود دارد.
حتی در زمانی که شما در خواب هستید مغز در حال فعالیت است، به همین دلیل است که شما خواب می بینید. ذهن هنوز در حال فکر کردن است.هنوز اسیر نگرانی‌ها و دل مشغولی‌‌هاست. در حال آماده شدن برای فرداست. یک آمادگی پنهانی و مخفیانه برای فردا در حال رخ دادن است.
در صورتی که مدیتیشن نکنید این حالت در شما اتفاق می‌افتد که درست نقطهء مقابل مدیتیشن است. زمانی که افکار و آرزوها به ذهنتان هجوم نیاورند، هیچ فکری به وجود نیاید و هیچ آرزویی شکل نگیرد آنگاه شما واقعاً آرام هستید و این آرامش همان مدیتیشن است.تنها در این آرامش است که مراقبه شناخته می شود در غیر این صورت شما هرگز نمی توانید با ذهنی مغشوش به مدیتیشن دست پیدا کنید، چون ذهن همواره در تلاش است تا به تنهایی وجود داشته باشد. با کنار گذاشتن افکار، آرام بودن، بی‌اعتنایی به ذهن و با مشاهده‌ی افکاری که با آنها هویت می گیرید و رها کردن این اندیشه که چه هستید، می توانید مدیتیشن درک کنید.
مدیتیشن پی بردن به این مطلب است که من ذهن نیستم. وقتی که این آگاهی آرام آرام در وجودتان عمیق و عمیق‌تر گردد، آنگاه لحظات بزرگی در زندگیتان به وجود می آیند. لحظات سکوت، لحظات فضای خالص، لحظات وضوح، لحظاتی که هیچ چیز در درونتان در تلاطم نیست و همه چیز آرام است. در آن لحظات آرم شما قادر به درک کیستی خودتان هستید و راز هستی را در می‌یابید. هر وقت که مدیتیشن حالت طبیعی و همیشگی شما بشود روزی شگفت انگیز به وجود می آید، روزی پر از نعمتهای بزرگ.
ذهن چیزی غیر معمول است که هرگز حالت طبیعی شما نیست، اما مدیتیشن حالتی طبیعی است که هم اینک در شما وجود ندارد. بهشتی گم شده است که می‌توانید دوباره آنرا بیابید.
به چشمان کودکان نگاه کنید، آرامش و معصومیت فوق‌العاده‌ای را خواهید دید ولی او باید به جامعه ملحق شود، باید یاد بگیرد که چگونه فکر کند، چگونه حسابگری باشد، چگونه دلیل بیاورد و چگونه بحث کند. او مجبور است لغات، زبان و مفاهیم را یاد بگیرد و آرام آرام ارتباط خود را با آن معصومیت درونی از دست می دهد. حالا دیگر جامعه او را آلوده کرده است. او جزء موثری از این مکانیسم شده است.
همه‌ی چیزی که به آن احتیاج داریم این است که یک بار دیگر آن فضا را بدست آوریم. شما قبلاً هم آنرا تجربه کرده بودید به همین دلیل هنگامی که برای اولین بار با مدیتیشن آشنا می‌شوید شگفت زده خواهید شد چون احساس عجیبی در وجودتان برانگیخته می‌شود. گویی که قبلاً هم آنرا می‌شناختید، تنها آنرا فراموش کرده بودید، ولی اگر بتوانید مجدداً آنرا بیابید متعلق به شما خواهد شد.
در حقیقت نمی شود آنرا گم کرد فقط می توان آنرا به فراموشی سپرد. در ابتدا ما به صورتی مراقبه وار به دنیا می آییم و سپس فکر کردن را می آموزیم، ولی ذات حقیقی ما جایی در عمق وجودمان مخفی باقی می ماند.

نظر شما( )
<      1   2   3   4   5   >>   >

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

302840

بازدید امروز

66

بازدید دیروز

12


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

نادر - رو به سوی شهر خورشید

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بنام خدای عزیز دل
کیمیاییست عجب بندگی پیر مغان
آنکه شد محرم دل
ریلکسیشن
به خودآ
هاله بینی
آغاز
کشف جان
هوش باطنی(ماورائی)
ابعد وجود انسان(روح جسم پریسپری)
رهایی از قلابهای ذهنی
عیدتان مبارک
نیایش
مردان خدا
بنیاد کودک
تشکر
انگلیسی
روانشناسی(کنترل و برنامه ریزی ذهن)
به سوی او
حرف دل
تصاویر
عمق زندگی
عشق
رابعه عروس بزم فرشته ها
رویا بینی هشیارانه
مدیتیشن
پراتیاهارا
احساس
پرواز روح(برونفکنی)
بیماری و شفا
پاییز 1386
دلت را به خدا بسپار
متفرقه
اکنون جاودانه

 لینک دوستان

هنرهای رزمی
هفت(متافیزیک-ورزش)
پسر آزاد
سارا خانوم(سارا پارسی)
همه چیز با خدا ممکن می شود.
گوهر درون
گریه های پاییزی
بنیاد کودک(موسسه ی خیریه ی رفاه کودک)
متافیزیک_ورزش
گالری عکس پسر آزاد
نیروهای درونی و متافیزیک _ ورزشهای رزمی
Embraced By the Light(Dear Betty J. Eadie)m
در آغوش نور(بتی جین ادی)
His Holiness The 14th Dalai Lama
چهاردهمین دالایی لاما
پنیر شور(دلنوشته های یک بانوی پارسی)
فرشته ی مهر
عظمت خود را دریابیم(متافیزیک)
نکته های خرد زرین
خیالهای بارانی

لوگوی دوستان







جستجو

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا

اشتراک