رهایی یعنی آزاد شدن از تمام قیودات فکری وباوری.همه بایدها و
نبایدها. همه خواهشها انتظارها و اشتغالات صرفا مادی و اعمال
نفوذ ذهنی بر کل وجود. رهایی به معنای اخص کلمه زمانی است
که ذهن تحت تسلط وجود قرار می گیرد. قابل توجه اینکه تجربه
عدم رهایی را طی سالیان متمادی از عمر خود داشته ایم.همانگونه
که متوجه نیروی جاذبه و فشار هوا روی خود نیستیم.
ذهن انسان دایما در ترافیک افکار مختلف, آموخته های قبلی تفکرات
مثبت و منفی, تعریف های درست و نادرست, بر چسبهای خوب و بد
, تحلیل نمودن, قضاوت, حکم صادر کردن, دفاع کردن, جنگیدن,
محکوم کردن و غیره است. حتی زمان هایی که خوابیم این ترافیک
افکار به شکل رویاهای مختلف ذهن ما را اشغال می نماید.
واقعیت این است که ذهن انسان وجود او را تحت تسلط خود درآورده
است یا به عبارتی او را در قلاب های خود اسیر نموده است. ذهن
تمام تجلیات وجود انسان را تحت الشعاع قرار داده است.انگار تمام
وجود ذهن است.
ذهن انسان دایما در جستجوی مسئله است در جستجوی کشف مشکلی
جدید. حتی اگر مشکلی وجود نداشته باشد ,خلق می کند. مثلا احساس
امنیت در آینده را مطرح می کند و دست به طراحی های عدیده می زند.
ذهن انسان دائما او را به قلاب می کشد.قلاب های گوناگون و مختلف
که به اشکال مختلف او را در گیر می کنند.همان گونه که قلاب ماهی
-گیر دهان ماهی را سوراخ میکند و موجب رنجش او می شود.
قلاب های ذهنی وجود انسان را به اسارت می کشند,او را از معنا و
رسالت وجودی خود دور می نمایند,در او تنش وانقباض جسمی و
روانی ایجاد می نمایند و موجب رنجش او می شوند.
گاهی آنقدر در این قلاب ها گرفتار می شویم که سرانجام به بیماری
احساس ضعف شدید جسمانی و روانی,ضعف اعتماد به نفس,احساس
حقارت,ارتباطات ناموثر,زودرنجی,عصبانیت و.... مبتلا می شویم.
بسیاری از این قلابها ریشه در تفکرات و آموخته های بسیار قدیمی,
باورهای دیکته شده ی پریشان و الگوهای شرطی شده در زندگی ما
دارند.
این قلاب ها باز شدنی هستند مشروط بر اینکه آنها را بشناسیم و
نسبت به آنها آگاه باشیم.آگاهانه نگاه کنیم و مشاهده گر این قلاب ها
باشیم.
شاید اولین و"مهمترین گام" نگاه کردن به آنها و شاهد خاموش آنها
بودن باشد. نگاه کردن به بازی ها,بهانه جویی ها و عشوه گری
-های ذهن و درگیری های بسیار آن.
آگاهی از عدم رهایی خود مرحله مهمی است ,زیرا ابتدا شما باید
شرایط را حس نمایید تا بعد بتوانید آنرا تغییر دهید.بعضی ها آنقدر
از این مصادیق دورند که نمی توانند آنرا تجربه کنند و این حرفها
برای آنها بی معناست.همانگونه که بخش غیر مادی وجودشان را
نمی توانند درک کنند.
مرحله بعدی این است که "متعهدانه بخواهیم" که پیش رویم و در
مسیر باشیم. اگر چه رسیدن به رهایی کامل کار بس دشوار و
شجاعانه ای است ولی تا هر قدر که بتوانیم پیش برویم حایز
اهمیت است.
فقط بیست دقیقه در روز وقت صرف کنید. به تفکرات وپدیده های
اطراف خود نگاه کنید,قدری با آنها باشید.... سپس به تدریج با
آرام سازی تن وروان در سکوت وسکون قرار بگیرید.کاملا
مشاهده گر باقی بمانید و گوش فرا دهید و صبر کنید.
در سکوت درون و با گوش جان دیر یا زود الهامات درونی و
احساسات اصیل خود را تجربه خواهید نمود و این آغازی
خواهد شد برای بودن در مسیر .
در پناه خدا
شاداب و موفق باشید.