حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم چنین قفس نه سزای چومن خوش الحانیست روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم بیا و هستی حافظ زپیش او بردار که باوجود تو کس نشنود زمن که منم
آدمی همواره در پی پاسخگویی به سوالات خود درباره ی وجود خود و عالم هستی که جزیی از آن است بوده.سوالاتی از قبیل: من کیستم؟چرا زمانی ناگزیر باید بروم؟دراین جهان چه کاردارم؟
آیا هستی را آفریدگاری هست؟او کجاست؟چگونه می توان به او رسید؟ پرسشهایی از این دست همواره ذهن اندیشمندان عالم را به خودگرفتار کرده است؟دانشمندان و فلاسفه تلاش کرده اند تا با استفاده از اندوخته ی فکری و دست آورد دانش بشری به پاسخهایی درخور پذیرش به این پرسشها دست یابند.هر گروه از اندیشمندان برای رسیدن به این هدف راه و روش جداگانه ای را برگزیده اند. گروهی تلاش کردند تا برای شناخت واقعی هستی در کوچکترین ذرات آن کنکاش کنند و هم اینان بودند که به شناخت اتم و ذرات تشکیل دهنده ی ماده نایل آمدند.آنان با موفقیت هسته ی اتم را
شکافتند و از نیروی شگرف پنهان در دل ذرات عالم آگاهی یافتند.اما برخی نیز بر این گمان بودند
که با راه یافتن به جهان باطن میتوان تمامی پرسشهای بشر را به گونه ای بهتر پاسخ گفت.هم اینان
بودند که قرنها پیش از موفقیت دانشمندان فیزیک در شکافتن هسته ی اتم و دستیابی به انرژی درون آن از انرژی بیکران موجود در دل ذرات خبر دادند. دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی
(هاتف اصفهانی)
این که چگونه انسان میتواند از طریق راهیابی به عالم باطن از حقایق جهان هستی آگاهی یابد و
پرسشهای بی پاسخ خود را جواب گوید موضوعی است که مکا تب عرفانی از آن پرده بر می دارند. در تمامی مکاتب عرفان تشنگان حقیقت با گام نهادن در راه سلوک عرفانی,تعلیم فکر و آموزش قوای ذهنی خود اندک اندک زنگار نادانی و پرده های تاریکی رااز پیش چشمانشان برمی دارند و با تمرکز حواس ظاهری و فعال کردن توانایی های باطنی خود افزون بر دانستنی های جهان ماده از اسرارعالم معنی نیز آگاه میشوند.
برپایه ی مفاهیم و اندیشه های عرفانی برگرفته از کتب آسمانی روح انسان نفخه ای از روح الهی است که در برهه ای از زمان در سراچه ی تن اسیر قفس نفس شده تا با بهره گیری از ابزارهای ویژه این مرحله به شناخت حقیقت خود نایل آید.بسان قطره ای که ناگه از دریای بیکران بیرون جهد و میان خود و دریا دوگانگی بیند اما به زودی دریابد که حقیقت وجودی او و دریا یکی است و جز آب نیست.با پیوستن قطره به دریا دیگر نمی توان آن دو را ازیکدیگر بازشناخت. اینک قطره در دریا فانی شده و این دریاست که باقی است.حقیقت انسان و خالق جهان هستی نیز به مثل همانند همین قطره و دریا ست.روح انسانی هنگامی که از اقیانوس بیکران ذات احدیت سرچشمه گرفت برای سرنهادن به فرمان پروردگار هستی و پیوستن به قالب مادی بدن آدمی ناگزیر در هفت مرحله به هفت پرده محجوب شد واز عالم وحدت تا به عالم کثرت در هفت مرحله نزول کرد در هر مرحله به حجابی پوشیده شد و سرانجام در تخته ی بدن تن چون بیگانه ای بش نبود.در اینجا بود که از خود پرسید:
ازکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
از این روست که در طریقت عرفانی تمامی ادیان آسمانی به سالکان می آموزند تا با پیروی از تعالیم ویژه ای از تمامی توان ظاهری و باطنی خود برای برداشتن حجابهای مراحل هفتگانه تلاش کنند تا سرانجام به سرمنشا حقیقت و شناخت ذات باری تعالی دست یابند.از این مراحل هفتگانه در تعابیر اندیشمندان و شعرا به نامهای گوناگون مانند هفت وادی سلوک الی الله,هفت شهرعشق, هفت آسمان و مانند آن یاد شده است.در)دانش)یوگا فعال سازی نیروهای باطنی برای راهیابی به شناخت روح
و گذارازاتکا به تواناییهای مادی به سوی بهره گیری از قوای باطنی را پراتیاهارا((pratyahara
مینامند.در این مقاله سعی بر آن است که علاقمندان با کلیات این مرحله آشنا آشنا شوند.
ادامه دارد........
|