رابعه عدویه;رامشگری آوازه خوان و زیبا روی که ناگهان پری دریایی کوچکی شد,در اقیانوس مسکن گرفت و در نی لبکی کوچک,آرام آرام,دلش را نواخت.او عروس خداوند بود.زیرا یکبار و برای همیشه عاشق شد:عاشق خداوند.میگفت:"خدایا! اگر مرا به دوزخ بفرستی,به دوزخیان خواهم گفت جرمی نداشتم جز آنکه عاشق بودم,عاشق خداوند."روزی که عاشق شد جامه - ای ژنده بر تن کردو گفت:"این لباس عروسی من است.من عروس خداوندم."از آن به بعد قدم در راهی بی انتها گذاشت; راه عشق.اگر دنیا و بهشت را در دو دستش می گذاشتی هر دو را می بخشید.دلی داشت بزرگتر از دنیا و زیباتر از بهشت. میگفت:"خدایا!دنیا را به کسانی بده که دنیا را دوست دارند. بهشت را به کسانی بده که بهشت را دوست دارند.من تو را دوست دارم.خود را به من بده." در تاریخ عشق و دلدادگی کمتر کسی به مقام رابعه می رسد. شاید بتوان عشق لیلی را به عشق رابعه شبیه دانست,اما در سیمایی دیگر.عشق رابعه,به مقام عاشقی منزلتی ممتاز بخشید.عشق رابعه عشقی زنانه بود.تصوف و دیوانگی در آستانه ی عشق الهی,از رابعه آغاز می شود.رقص عارفانه ی او بود که به بزم عارفان رونق داد و آنها را به سماع و دست - افشانی و پای کوبی دعوت کرد.او نخستین کسی بود که پرده ی زهد را درید و عاشقانه به میدان آمد.او چنان آتشی در بیشه ی دلها برافروخت که دل و جان بسیاری را سوزاند. هنوز شعله های عشق الهی رابعه,عروس خداوند زبانه می -کشد و ما را گرم و روشن میکند.ادامه مطلب...
|