سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من آن دیرآشنا را می شناسم/من آن شیرین ادا را می شناسم - رو به سوی شهر خورشید

 

[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?نادر

جمعه 85/10/1  ساعت 4:50 صبح

من آن دیرآشنا را می شناسم/من آن شیرین ادا را می شناسم

آدمی در باطن خود به منشاء و مبدا خود به وجود خداوند آگاه است
و خاطره ی وصل معشوق ازلی و لذت و مستی وصفناپذیرش را در
ضمیرش دارد.اما در اینجا در این دنیا حجابها بر لوح ضمیرش عارض
 شده و او تنها خاطره ای مبهم از لذت گمشده ای را به خاطر می
 آورد و سرگشته و پریشان حال از این که گمشده اش را کجا گم کرده
 به اینسو وآنسو می دود و از دور هرچه را میبیند گمشده اش میپندارد
 معشوق میپندارد تا که به آن برسد و چون رسید میبیند که گمشده
_اش نیست.
هر لذتی را بی پایان میپندارد .....  هیچگاه سیر نمیشود  از آرزو کردن
 از لذت ...... .
مثل کودکی که در بازار دست مادر را رها کرده و گم شده و به این سو
 وآن سو میدود مضطرب و بی قرار است واز دور هر که را میبیند مادر می
 پندارد تا که نزدیک شده و رودر رویش می ایستد و میفهمد که مادرش
 نبوده.
آنگاه که آدمی بدنبال لذت میگردد،در واقع،خدا را جستجو میکند حتی
 هنگامی که در پی لذتی است که از دید یک نگاه برتر ،  پست تلقی
 میشود. گمشده ی او خداست و او آگاه نیست.خواسته ی دل او
رسیدن به خدا است و او آگاه نیست.آرام و قرار او  در رسیدن به معشوق
ازلی میباشد و او آگاه نیست.او آگاه نیست،آدمی دچار فراموشی شده .

او گرفتار  تاریکی شده ، گرفتار شب زدگی و این تاریکی و ظلمت سبب
رنج و عذابش گشته  و  سبب تاریکی،فراموشی اوست.غفلت و فراموشی
این قطره را از لذت دریا شدن محروم کرده است.
اما باید کاری کرد باید درید این پرده های فراموشی را  باید بیدار شد از خواب
 غفلت. باید که به خود آمدن....
باید  بخاطر آورد که جستجوهای برونی حرف دام و دانه است،که همه ی
هستی عصاره شده در درونمان است،که کاشانه ی دل جلوه گه حضرت یار
است،که  باید شهامت عاشقی را در خود بیدار کنیم، که از ما تا حق نفسی
 باقی نیست،...


معرفت  حاصل  سیر  تو  به  توست
خودشناسی بجز این نیست درست

چند  جویی  به  ره  کعبه  و  دیر
هستی خویشتن از هستی غیر

از تو تا حق  نفسی باقی نیست
هست تو هستی الحاقی نیست


نظر شما( )

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

295251

بازدید امروز

18

بازدید دیروز

14


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

من آن دیرآشنا را می شناسم/من آن شیرین ادا را می شناسم - رو به سوی شهر خورشید

 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

بنام خدای عزیز دل
کیمیاییست عجب بندگی پیر مغان
آنکه شد محرم دل
ریلکسیشن
به خودآ
هاله بینی
آغاز
کشف جان
هوش باطنی(ماورائی)
ابعد وجود انسان(روح جسم پریسپری)
رهایی از قلابهای ذهنی
عیدتان مبارک
نیایش
مردان خدا
بنیاد کودک
تشکر
انگلیسی
روانشناسی(کنترل و برنامه ریزی ذهن)
به سوی او
حرف دل
تصاویر
عمق زندگی
عشق
رابعه عروس بزم فرشته ها
رویا بینی هشیارانه
مدیتیشن
پراتیاهارا
احساس
پرواز روح(برونفکنی)
بیماری و شفا
پاییز 1386
دلت را به خدا بسپار
متفرقه
اکنون جاودانه

 لینک دوستان

هنرهای رزمی
هفت(متافیزیک-ورزش)
پسر آزاد
سارا خانوم(سارا پارسی)
همه چیز با خدا ممکن می شود.
گوهر درون
گریه های پاییزی
بنیاد کودک(موسسه ی خیریه ی رفاه کودک)
متافیزیک_ورزش
گالری عکس پسر آزاد
نیروهای درونی و متافیزیک _ ورزشهای رزمی
Embraced By the Light(Dear Betty J. Eadie)m
در آغوش نور(بتی جین ادی)
His Holiness The 14th Dalai Lama
چهاردهمین دالایی لاما
پنیر شور(دلنوشته های یک بانوی پارسی)
فرشته ی مهر
عظمت خود را دریابیم(متافیزیک)
نکته های خرد زرین
خیالهای بارانی

لوگوی دوستان







جستجو

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا

اشتراک